محل تبلیغات شما
با من برنو به دوش یاغی مشروطه خواه عشق کاری کرده که تبریز می سوزد در آه بعدها تاریخ می گوید که چشمانت چه کرد؟ با من تنها تر از ستارخان بی سپاه موی من مانند یال اسب مغرورم سپید روزگار من شبیه کتری چوپان سیاه هرکسی بعد از تو من را دید گفت از رعد و برق کنده ی پیر بلوطی سوخت نه یک مشت کاه کاروانی رد نشد تا یوسفی پیدا شود یک نفر باید زلیخا را بیاندازد به چاه آدمیزادست و عشق و دل به هر کاری زدن آدم ست و سیب خوردن، آدم است و اشتباه شعر از : حامد عسگری

درد من این روزها از جنس دردی دیگر است

من ندانم به نگاه تو چه رازیست نهان --- که من آن راز توان دیدن و گفتن نتوان

اي چهره زيباي تو رشک بتان آذری

یک ,آدم ,چاه ,نفر ,کاری ,بیاندازد ,زلیخا را ,را بیاندازد ,باید زلیخا ,نفر باید ,با من

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کتابخانه عمومی آیت الله مرعشی نجفی